loading...

ali is typing...

از من!

بازدید : 319
چهارشنبه 23 ارديبهشت 1399 زمان : 21:35

بازدید : 393
يکشنبه 20 ارديبهشت 1399 زمان : 15:21

همیشه کسی را برای دوست داشتن انتخاب کن که اونقدر قلبش بزرگ باشه که مجبور نباشی برای اینکه توی قلبش جابگیری ، بارها و بارها خودت را کوچیک کنی ..."آل پاچینو"(شما ارزشمندین یادتون باشه!) 🍃بعضی آدما میان تو زندگیمون که شاید دور باشن خیلیی دور ولی اونقد صاف و روانن که ما خودمون متوجه نمیشیم چجوری اومده و رسیده تو قلب ما و اون وسط برای خودش جا باز کرده، حرف تورو میفهمه، مراقبه مبادا ناراحت بشی، وقتی میفهمه ناراحتی دنبال راهیه برا خوشحال کردنت، تورو "همونطور که هستی" جذاب میدونه، وقتشو برات خالی میکنه نه اینکه تو وقتای آزادیش بیاد سراغت، به حرفات گوش میده و با صبوری زیاد تک تک پیام‌هاتو پاسخ میده و...
اینجور آدمها با سکوت میان ولی با صبوری و محبتشون یه خونه سنگیه ضد زلزله وسط قلبت برای خودشون میسازن و موندنی میشن!
اینا همیشه هرچقدرم ازت دور باشن باز مث یه جمله‌ی حک شده پشت پلکن که با هربار پلک زدن احساسشون میکنی...
مراقب اینجورم آدمای نایاب زندگیمون باشیم🤗
دوستای قشنگم سلام😘
براتون آرزوی سلامتی و حالِ دلِ خوب دارم🌸
میدونم بازم طولانی نوشتم😂ولی خب حرف دلم بود به آدمای زندگیم که اگه خوندن بدونن من چقدر دوسشون دارم😍
دوستتون دارم 💓💛💓💛💓

مقاله ترجمه شده ارتباط حسابداری مدیریت استراتژیک با فرهنگ عامه: دنیای موزیکال وست اِند (انتهای غربی)
بازدید : 536
يکشنبه 20 ارديبهشت 1399 زمان : 15:21

چند روزه دارم به این فکر میکنم که
ماها چقدر اشتباه میکنیم ؟!
قبول داریمشون ؟!
جبران میکنیم یا نه ؟!
در مورد خودم اگه بخوام بگم ،
آره من خیلیییییی اشتباه میکنم متاسفانه
ولی جالب اینه که نود و نه و نود ونه صدم
درصدش غیرعمدیه ! فرض کن !
من ندونسته اشتباه میکنم ؛
من ندونسته دل کسی رو میشکونم ؛
من ندونسته ... خب بعدش ؟!
وقتی که شبا میخوام سرمو بزارم روی بالشت ،
هزاربار خودمو میبرم به دادگاه ذهنم ؛
هزاربار خودمو مواخذه میکنم ؛
هزاربار خودمو سرزنش میکنم ...
حتی بعضی وقتا تا صبح خوابم نمیبره ؛
که نکنه حق کسی رو ضایع کردم ...
و میدونین بعدش چیکار میکنم ؟!
بجای اینکه بشینم و غصه بخورم ،
معذرت خواهی میکنم .سعی میکنم جبران کنم ...
در حد توانم ... و بعد ...
کنارش میمونم تا منو ببخشه ...
اون لکه سیاه تو دلش بزرگتر نشه ...
اینایی که گفتم راه و رسم معذرت خواهیه
بشینیم خودمونو مواخذه کنیم نه ؟
اگه حقی رو ضایع کردیم ، جبران کنیم ...
پ.ن :‌ی روز سر‌ی کار معین،
بیش از حد واکنش نشون دادم ...نگاهم کرد ...
هیچی نگفت...بعد از معذرت خواهی ،
این تنها راهی بود که میتونستم از دلش دربیا براش خوراکی خریدم ....

مقاله ترجمه شده ارتباط حسابداری مدیریت استراتژیک با فرهنگ عامه: دنیای موزیکال وست اِند (انتهای غربی)
بازدید : 549
پنجشنبه 17 ارديبهشت 1399 زمان : 8:23

بازدید : 691
دوشنبه 7 ارديبهشت 1399 زمان : 16:23

مرگ...
آغازگر حیاتی جدید
ترس از بین رفتن جسم
سرنوشتی اجتناب ناپذیر است،
همه ما با قدرت در این زندگی میجنگیم
با اینکه به پایان ایمان داریم...
سعی در گذراندن این دوران کوتاه به خوشی داریم
با این که میدانیم فانی است
اما شک ندارم دنیای دیگر خیلی جالب است...
گویی ورژن انسان اپدیت میشود
بُعد زمان و مکان از بین میرود و جهانی به مراتب بزرگتر...
انگار که از رحم به کره زمین
انگار که از قطره به دریا
اینجا خیلی کوتاه است
به زیبایی اش دل نبند
منزلگاه جای دیگری است...
اینجا فقط محل گذر است
گذر از اسارت تن، از اسارت خاک!
خاک به هیچ کس وفا نمیکند
مرغ باغ ملکوتم
نی ام از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند
از بدنم
با اشک‌هایی سرریز از اسارت پلک

پد الکلی ضد عفونی بسته بندی
بازدید : 290
پنجشنبه 14 اسفند 1398 زمان : 22:52

هفتم پدر بزرگم، همه بهم گفتن: «غصه نخوریا، مرد باش! باید از این به بعد تو مواظب مامانجونت باشی» چندین ساله غُصّه نخوردم، چندین ساله مَردَم تا دیشب... نصفِ شب که پا شدم آب بخورم، دیدم نشستی روی مبل و پاهات رو دراز کردی. گفتم: «چی شده؟ چرا نخوابیدی؟»
گفتی: «از شدت زانو درد خوابم نمیبره!» یه غم به بزرگی کلّ اون چند سال، یه جا، نشست توی دلم...
هفته‌ی قبلش که برده بودمت پیش دکتر، گفته بود: «غضروفای مفصل زانوهات از بین رفته. نباید از پله بالا پایین بری. نباید بیشتر از ده دقیقه مداوم راه بری.»
پدربزرگم خدابیامرز تا زنده بود مدام بهم می‌گفت: «پسر! یه بار برای همیشه بشین با خودت خلوت کن ببین می‌خوای توی زندگیت چی بشی!»
تا ده سالگی فکر می‌کردم می‌خوام خلبان بشم. بزرگتر که شدم فکر کردم بهتره دکتر بشم.اون‌روز، ولی بعد از حرفای دکتر، تازه فهمیدم بیشتر از همه می‌خوام غضروف بشم، برم توی زانوهات که شبا آروم بخوابی. که بازم بتونی بیای خونمون از پله‌ها بیای بالا و خودتو برسونی تو اتاقم و بهم شیرنی که از مسجد اوردی رو بدی .
یه بار حمید بهم گفت: «غمگین‌ترین آهنگی که تا حالا شنیدی چی بوده؟»
یاد تو افتادم. گفتم: «صدای ترق توروق زانوهای مامانجون! تا حالا وقتی از پله‌ها بالا پایین میره به آهنگ زانوهاش گوش دادی؟»
بعضی وقتا با خودم میگم: «پیر نشو مامانجون، پیر نشو. هیچ‌کس برام مادر بزرگ نمیشه!»

دانلود آهنگ ماهان بهرام خان به نام عشق بچگیا
بازدید : 620
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 4:24

روزهای آخر بهمن را نشستم و قبل از تصمیم گیری برای سال جدید به اشتباهات سال گذشته ام فکر کردم.از بین اشتباهات بزرگ و کوچکی که یادآوریشان کامم را تلخ کرد،یکی را انتخاب کردم تا با شما به اشتراک بگذارم.چرا؟چون حدس میزنم اشتباه خیلی از ساکنین اینستاگرام باشد!
برای من تاوان این اشتباه از دست دادن بخش زیادی از دارایی ام بود!
مهمترین و گران ترین دارایی ام یعنی عمر محدودم که کاش میشد بدانم چند روز و ساعت و ثانیه از آن باقی مانده،آن وقت شاید کمی‌به آن حریص تر میشدم و صرف کارهای الکی و بی ارزش نمیکردمش!
مثال میزنم تا عمیق تر درک کنید!
گاهی اوقات،کاری که ما با وقت و عمرمان میکنیم مثل این است که همه چند میلیون پس اندازمان را مثلا آدامس بخریم!مسخره است نه؟
حالا ارزش چند میلیون پول کجا و ارزش چند میلیون ثانیه کجا!اصلا قابل مقایسه هست؟
چقدر کامم تلخ تر شد از نوشتن حقیقتی که تا بحال فقط توی مغزم میچرخید و حالا روی کاغذ و جلوی چشمم میبینمش!
با کش دادن مقدمه، بیشتر از این «وقت» تان را نمیگیرم
(تا اینجایش لازم بود تا متوجه اهمیت موضوع باشید!)
آن اشتباه بزرگ و جبران نشدنی چیزی نیست جز بالا و پائین کردن صفحات آدم‌های جورواجور در اینستاگرام!
صبر کنید و تا آخرش بخوانید.
نمی‌گویم همه،اما اکثر ما دقایق (و شاید ساعات) زیادی از روز را صرف نگاه کردن به تصاویر رنگارنگ صدها آدمی‌میکنیم که اصلا نمیشناسیمشان!
«صدها» و «نمیشناسیمشان» را با تاکید بخوانید!
صدها عکس و فیلم و لایو و استوری که روزانه در اینستاگرام میبینیم، غیر از برداشت بی وقفه از موجودی «بانک زمان»،متاسفانه ایرادات دیگری هم دارد!

یکی از آن ایرادات،تولید بی وقفه تصمیم‌های بزرگ برای زندگیست!اما تصمیم‌های جدید گرفتن که ایراد نیست خیلی هم خوب است،نه؟قانعتان میکنم که اینطور تصمیم گیری‌های جوگیرانه جز آسیب چیزی در پی ندارد!
چند مثال میزنم!
ما با دیدن فیلم نواختن پیانو توسط شخصی هم سن و سال خود،بدون توجه به تفاوت‌های بین فردی تصمیم میگیریم پیانیست شویم!حتی در بهترین حالت یک مربی خوب هم پیدا میکنیم و یک پیانوی گران هم میخریم اما زمانی که باید ساعات زیادی را صرف تمرین کنیم،درحال تولید تصمیمات جدید هستیم!چون دختر یا پسری را دیده ایم که عین بلبل،فرانسوی صحبت میکند!پس الان وقت یاد گرفتن زبان فرانسویست!
اما یادگیری این زبان جدید به یک «سلام و خداحافظ و ساعت چند است» ختم میشود چون...

5 برنامه و ابزار جالب از توسعه دهندگان موزیلا فایرفاکس

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 416
  • بازدید کننده امروز : 417
  • باردید دیروز : 185
  • بازدید کننده دیروز : 185
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1702
  • بازدید ماه : 5597
  • بازدید سال : 13530
  • بازدید کلی : 23493
  • کدهای اختصاصی