loading...

ali is typing...

از من!

بازدید : 2
جمعه 18 بهمن 1403 زمان : 18:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ali is typing...


به دوستى میگفتم کاش بیشتر از یک بار به دنیا مى امدیم،من واقعا دلم میخواهد یک عمر مهندس باشم،یک عمر دایی باشم،یک عمر نقاش،یک عمر نویسنده،یک عمر گلخانه دار و...
اینکه به هرکارى ناخنک میزنم و نمیتوانم تا ته ته تهش بروم دیوانه ام میکند!
او گفت بهرحال واقعیت این است که ما فقط یک بار به دنیا مى اییم پس سعى کن جورى که دوست دارى زندگى کنى!
نشستم فکر کردم و دیدم که خیلى از محدودیت‌هارا ذهن مسموم خودمان برایمان ایجاد کرده،مثلا من فکر میکردم نمیشود که یک خانم دکتر بعد از برگشتن از مطب، روپوش و کفش‌هاى پاشنه بلندش را دربیاورد،بعد لباس کار و چکمه و دستکش بپوشد و با یک استکان چاى،توى گلخانه اش وسط کوهى از خاک و گلدان،چهار زانو بنشیند و هى گل قلمه بزند وهى کاکتوس‌هایش را بهم پیوند بزند و غنچه‌هایشان را بشمرد و کیف کند و مردم چپ چپ نگاهش نکنند!
فکر میکردم نمیشود که در آینده توى دفترم یک قفس قنارى داشته باشم و یک آکواریوم و یک عالمه کاکتوس که داداشم قلمه زده و من پرورش دادم!
خلاصه که خدا فقط یک بار فرصت زندگى کردن به ما داده و من فکر میکنم که تنها راه تجربه کردن زندگى‌هاى مختلف کتاب خواندن است!
چون فقط با کتاب خواندن است که میتوان یک بار بدنیا آمد ولى همزمان جنین شد،پیر شد،کور شد،گدا شد،پادشاه شد،هوو شد،معتاد شد،حیوان شد،دیوانه شد،قاتل شد،مقتول شد،عاشق شد،معشوق شد،نازا شد،خدا شد،بنده شد،مرد شد،زن شد و دنیا را جور دیگر و از زاویه اى دیگر دید!
خدارا شکر بابت خلق کتاب،درواقع بابت خلقِ نویسنده‌هایش!

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 11
  • بازدید کننده امروز : 12
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 27
  • بازدید ماه : 189
  • بازدید سال : 515
  • بازدید کلی : 46576
  • کدهای اختصاصی